پنجشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۷:۴۸ ب.ظ
میثم پورگنجی
این پست تنها نگاه من است به زندگی در یک سالی که گذشت. فارغ از قواعد نگارش و هدفمندی متن.
* ۹۴ سال سختی بود. از اول که با چالشهای خودش شروع شد، داد میزد که قرار نیست دمی به تلهی راحتی بده. روزهای عمر، مثل آدمان. برخلاف تصور، قابل پیشبینی و خطیان. صبح که از خواب پامیشی، با یه سلام و علیک باهاش خودش رو نشون میده. سال هم همینه، سالی که گذشت، از اول سخت بود.
* ۹۴ رو هم به رسم ۶ سال قبلش، خودم رو در معرض نگاههای متفاوت و اندیشههای بعضا متعارض قرار دادم. تنها فایدهی این کار اینه که میبینی هیچکدوم از این نگاهها، قرار نیست راه به جایی ببرن. امسال نوع نگام به دنیا با سال قبلش کاملا متفاوت بود و چه در صورت و چه در ماهیت، شکل دیگهای به خودش گرفت. امسال کامل خودم رو کوبیدم و سعی کردم کمکم شروع کنم به ساختن چیزی که اون رو اعتقاد میگن. عموما این کار از نظر خیلیها بیفایدهست و حداقل اطرافیان من و من سعی کردیم در این مورد با هم کاری نداشته باشیم.
* از نظر شغلی و تحصیلی، ۹۴ پر بود از تجربههای شیرین و تلخ متفاوت. قدیمترها که دبیرستان بودم، پای صحبت پیرمردها زیاد مینشستم و از بین اونا، کسایی که گذشتهی بزنبهادرتری رو داشتن، جذابتر بودن. امسال از این نظر جذاب بود. شوپنهاور در مقدمهی در باب حکمت زندگی، انسان رو موجودی میبینه که در زمان سختی و چالش، تمام تلاشش رو میکنه که به رفاه برسه و بعد از رسیدن به رفاه، دچار بیحوصلهگی میشه و کلی هزینه میکنه تا از اون شرایط خارج شه. برای من هم وضع به همین منوال بود. شاید چالشهای موفق و شکستهای بزرگی داشتم، ولی تلاش اصلی در راستای رفاه بود و تا حدود زیادی در این راه موفق بودم.
* برآیند کلی سالی که گذشت رو مثبت میبینم. فارغ از همه خواستنهای نرسیده و رسیدنهای بیخواسته. هر چند دوست داشتم بیشتر وبلاگ مینوشتم و روزهام رو برای آیندهی خودم ثبت میکردم. تصمیم دارم در سال آینده، نگاه روزهام رو برای خودم بیشتر ثبت کنم. شاید اینطور برای پرکردن کولهپشتی سال بعدم، نکتههایی که یاد گرفتم، راحتتر جلوی چشمم باشن.
۲۷ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۴۸
۱
۰
میثم پورگنجی
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۳۴ ب.ظ
میثم پورگنجی
همهی داستان از علاقهی من به کتاب
Naive Set Theory شروع شد. من به این کتاب خیلی علاقه دارم و هر چند وقت یکبار سعی میکنم بخشی از اون رو بخونم -که احتمالا منتج به خوندن کلش هم میشه عموما. اما مشکل از جایی شروع شد که این کتاب روی کیندل اونجور نیست که من رو خوشحال کنه. به هر حال از اونجایی که علت عاشق ز علتها جداست :دی گشتم و گشتم تا یه راهحل پیدا کردم.
راهحل خیلی سادهست:
- به این صفحه بروید و ابزار k2pdfopt را دانلود کنید.
- برنامه را متناسب با سیستمعاملتان اجرا کنید. برای مثال من در لینوکس این برنامه را به صورت زیر اجرا میکنم:
./k2pdfopt fileName.ext
- با اجرا شدن برنامه، دکمهی d رو میزنم و دیوایسم رو انتخاب میکنم (برای من Paperwhite 3 و طبعا گزینهی ۵ رو با فشردن دکمهی ۵ و اینتر انتخاب میکنم).
- اینتر میکنم و منتظر میمونم تا برنامه پیدیاف جدید رو برام بسازه ;).
تصویر زیر همون چیزیه که من رو خوشحال میکنه :).
۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۸:۳۴
۰
۰
میثم پورگنجی
شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۱۶ ب.ظ
میثم پورگنجی
من به علت حافظهی طلائیای که دارم، نیاز دارم تا کارهایی که میخوام انجام بدم و یا لیست وسایلی که میخوام تهیه کنم را جایی بنویسم تا در فرصت مناسب تهیه یا انجام کارها، فراموششون نکنم. استفاده از دفترچهی کاغذی و یا عموم اپلیکیشنهای موبایل، راهکارهای معمول و معقولی هست که در این مورد پیشنهاد میشن. ولی هر کدوم ایرادهایی دارند که باعث میشه اونا از نظر من کامل نباشند. برای مثال من داخل مترو با تراکم معمولی که داره، نمیتونم دفترچهی کاغذی را از کیف یا کولهم بیرون بیارم و یا اپلیکیشنهای معمول موبایل، وقتی که موبایل من اونطرف اتاقاند و من پای کامپیوتر -و طبیعتا انتظار ندارید که من پاشم برای یادداشت یک کار از جام بلننننددددد شم و بررررررررررررررم گوشیم را بردارم؟- عملاً برای من مفید نیستند.
گوگل همیشه یک راهحل دارد!
طبیعتا راه اول سرچ در گوگل است و از شانس خوب من، اولین راهحل هم توسط خود گوگل ارائه شده است. گوگل کیپ :). خیلی ساده: با استفاده از گوگل کیپ میشه روی سیستم و یا موبایل یادداشت کرد و با وصل شدن به اینترنت، روی هر کدوم از دیوایسها، یادداشتها را داشت. بهتر از این؟
من لینوکس دارم! اپ نداری براش داوشم؟ :دی
برای اندروید، گوگل کیپ اپلیکیشن داره و از داخل مرورگر هم که میشه اطلاعات را وارد کرد. ولی خب اگه بشه بدون نیاز به بازکردن مرورگر داخل سیستم هم اطلاعات را ثبت کرد، خیلی خوب میشه دیگه :دی. برای این مورد هم من از گوگل کروم استفاده کردم و این اکستنشن را نصب کردم و آیکونش را به لانچر اضافه کردم :). واقعا بهتر از این؟ :دی.
پ.ن: این «را» و «رو» نوشتن هم روی مُخه :دی.
۱۸ مهر ۹۴ ، ۱۹:۱۶
۰
۰
میثم پورگنجی
پنجشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۵ ب.ظ
میثم پورگنجی
امشب فیلم محمد رسول الله را در سینما مرکزی انقلاب دیدم. فیلم طولانی بود و احتمالا اگر پفیلا و آب معدنیای که مهدی گرفته بود نبود، من همان نیم ساعت اول فیلم، خوابم برده بود.
موسیقی متن و جلوههای ویژه
یکی از ویژگیهای خیلی خوب این فیلم، موسیقی متن و تیتراژ پایانی فیلم بود. آهنگها و نواها به گونهای انتخاب شده بودند که با موضوع صحنه به خوبی تطابق داشتند. خوشساخت بودن آهنگها و موسیقی تیتراژ پایانی، از نظر من قابل تحسین و دوستداشتنی بود. فیلم صحنههایی را داشت که در آنها نیاز به جلوههای ویژه بود. برای این منظور، به نظر من فیلم توانسته بود با پرهیز از اغراق بیمورد و یا تکنولوژیزدگی، به خوبی بار مورد انتظار از جلوههای ویژه را منتقل کند. در کل از این دو نظر، به نظر من میتوان نمرهی قابل قبولی به فیلم داد.
سیر داستانی و فضای فیلم
از نظر من، این فیلم پاسخ مجیدی است به دو مقوله: ۱. بیاثر کردن اسلام ستیزی و ارائهی یک نمای جدید از اسلام و پیامبر، ۲. مسائل حقوق زن در اسلام.
در این فیلم، خبری از مقدسسازی و یا ارائهی یک قهرمان و ستاره از شخصیت محمد نیست. فیلم تماما در راستای این مسئله پیش میرود که پیامبر شخصی است با احساسات و عواطف بشری و تلاش او نیز در راستای تحقق انسانیت آدم و ارائهی یک جامعهی آرمانی از این منظر است. هر چند به طور طبیعی فیلمی با مضمون حکایت از یک پیامبر از معجزهها روایت میکند اما کارگردان با به تصویر کشیدن فضای منحط جامعهی آن روزگار و تلاش پیامبر به اصلاح آن، درصدد است تا پیامبر را شخصی در راستای اعتلای انسان نشان دهد.
اما نکتهی پررنگ دیگر در این فیلم، توجه به مسائل مربوط به زنان است. در چند نقطه از فیلم به توجه پیامبر به حق زایلشدهی زنان جامعهی آن روزگار اشاره شده است و پیامبر در این فیلم شخصی است که گویی یکی از هدفهایش، برپا کردن و اقامهی این حقوق است. سکانس آخر فیلم نیز به عنوان نقطهی اوج تلاش وی در این راستا است. به نظر مجیدی تلاش کرده است تا توان خودش را برای مقابله با اسلامستیزی رایج با خشننشان دادن چهرهی اسلام و اسلام بیتوجه به حقوق زن به کار ببندد. به نظر تا حدودی نیز در این راستا موفق بوده است.
در کل در این فیلم نشانی از یک روایت تاریخی نیست. هدف چیز دیگری است و فضای فیلم به جای سیر در راستای تاریخ رشد اسلام، با محوریت محمد شکل میگیرد و به جلو میرود. این فیلم را نمیتوان با مختارنامه یا آن فیلم محمد دیگر مقایسه کرد.
نکتهی دیگر مشهود در این فیلم، ارائهی چهرهی از اسلام است که میتواند با ادیان دیگر به صورت مسالمتآمیز زندگی کند. هم ادیان دیگر بشارت آمدن پیامبر اسلام را میدهند و هم پیامبر آنان را دعوت به زندگی در کنار هم و با توجه به مشترکات میکند. در مجموع دو ویژگی اول فیلم در راستای حفظ اعتقادات داخلی در گزند مکاتب مختلف است و در مجموع برای نشان دادن چهرهای رحمانی از اسلام به جهانیان است.
تتمه
فیلم ارزش یکبار دیدن را دارد. اگر سریعا بعد از تمام شدن فیلم، هموطنان عزیز به ترک سالن همت نمیگماشتند، همان تیتراژ پایانی خودش به تنهایی آنقدر زیبا هست که بتوان سه ساعت را برای رسیدنش انتظار کشید. همچنین شاید نگاه مجیدی اعتراض بخشی از مومنین را به سبب ارائهی یک چهرهی مسیحوار از محمد برانگیزد، اما در نهایت تمام تلاش مجیدی، ارائهی چهرهای رحمانی از پیامبر و مسلک او است و به نظر من در این زمینه تا حدود زیادی موفق بوده است.
۲۶ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۵۵
۱
۰
میثم پورگنجی
جمعه, ۹ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۵۰ ب.ظ
میثم پورگنجی
خیلی وقت بود که به چند تن از دوستان قول داده بودم که یک نمونه فایل برای نوشتن پایاننامه با لاتک و زیپرشین آماده کنم. امروز تصمیم گرفتم این قول را عملی کنم که نتیجه را میشود از اینجا دانلود کرد. مخزن گیتهاب این نمونه فایل در اینجا در دسترس است. این از خلاصهی ماجرا.
۰۹ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۵۰
۱
۰
میثم پورگنجی
پنجشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۱۵ ق.ظ
میثم پورگنجی
به قول سایه «خبر کوتاه بود…»، صبح تلفن زنگ خورد که «CRM شرکت بالا نمیاد. یه کاری کن که مشتریها دارن فحش میدن!». به هر حال مشکل هر طور که بود رفع شد، اما من نیاز داشتم تا بعد از حل شدن مشکل، برای حل سلسله مشکلات بعدی :دی و پیگیری خطاها، لاگ سیستم رو برای یک سری کلمات خاص -مثل ERROR- فیلتر کنم و لایو همیشه ببینم. طبیعتا راهحل گذاشتن تیک Always on top پنجرهی ترمیناله، ولی خب، راههای قشنگتری هم هست :دی.
۰۸ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۱۵
۱
۰
میثم پورگنجی
چهارشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۲ ق.ظ
میثم پورگنجی
کسی که تا قبل از بیست سالگی کمونیست نیست، آدم نیست، کسی هم که بعد از بیست سالگی کمونیسته آدم نیست.
این جملهای بود که دیروز رضا به نقل از فرد مشهوری در بحثمون گفت. در روزهایی زندگی میکنم که حد و مرز آرمانخواهی و واقعزیستی، تبدیل به یک مسئلهی سنگین برام شده و طبیعتا فکر کردن در این مورد، تبدیل به خوراک این روزهام.
پ.ن: کدوم آرمان؟ این سوال منم هست.
۱۷ تیر ۹۴ ، ۰۹:۱۲
۱
۰
میثم پورگنجی
سه شنبه, ۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۰ ق.ظ
میثم پورگنجی
این یک آموزش سه نکتهای است برای افزودن قابلیت Infinite Scroll به صفحهی محصولات ووکامرس.
- افزونه http://www.infinite-scroll.com را بر روی وردپرس نصب کنید.
- به صفحهی تنظیمات افزونهی مذکور رفته و تنظیمات متناسب با قالب خود را بر روی آن انجام دهید:
برای یافتن ویژگیهای لازم در تصویر بالا میتوانید از یک ابزار مانند Firebug یا Inspector سوار بر مرورگر استفاده نمائید. برای مثال با توجه به تصویر زیر، احتمالا روشن است که چرا من برای مورد Next Selector مقدار .woocommerce-pagination .page-numbers li a.next
را وارد کردهام.
- صفحهی محصولات ووکامرس را بروز کنید ;).
۰۲ تیر ۹۴ ، ۱۰:۱۰
۱
۰
میثم پورگنجی
جمعه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۴۲ ب.ظ
میثم پورگنجی
این پست نگاه من است به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است». فارغ از اینکه درست باشد یا غلط. اساسا فیلم بهانهای برای این پست است، این پست بهانهای است برای نوشتن.
خطر لو رفتن ماجرای فیلم، در سرتاسر این پست وجود دارد.
در دنیای تو ساعت چند است را دوبار دیدم، به فاصلهی یک هفته. فیلم خوشساختی است. رشت را جوری به نمایش میکشد که احساس میکنی پاریسِ فیلمهای سینمایی است. نه اینکه رشت اینطور خوب نباشد، فیلم خوشساخت است و از کلیشههای
باران سیلآسا در رشت و
شهری با یک بازار شلوغ و مردمی همواره در حال جنب و جوش به دور.
۱۵ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۴۲
۳
۰
میثم پورگنجی
پنجشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۵۲ ب.ظ
میثم پورگنجی
ز کجا آمده است…
تقریبا هر برنامهنویسی، برای یک بار در عمرش هم شده باشد، با تاریخ جلالی و ابزارهای مرتبط با آن سر و کله زده است. تازه احتمالا تقریبا هر برنامهنویسی، یک بار تلاش کرده است تا کلاس تاریخ جلالی را خودش بنویسد. من نیز به عنوان کسی که در این راه قدم برمیدارم، از این قاعده مستثنی نیستم. برای پروژهای، چند وقت هست که درگیر تاریخ جلالیئم و برای این امر نیاز شد تا یک ویدجت تاریخ را جلالیزه کنم.
۳۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۵۲
۱
۰
میثم پورگنجی