این پست تنها نگاه من است به زندگی در یک سالی که گذشت. فارغ از قواعد نگارش و هدفمندی متن.
* ۹۴ سال سختی بود. از اول که با چالشهای خودش شروع شد، داد میزد که قرار نیست دمی به تلهی راحتی بده. روزهای عمر، مثل آدمان. برخلاف تصور، قابل پیشبینی و خطیان. صبح که از خواب پامیشی، با یه سلام و علیک باهاش خودش رو نشون میده. سال هم همینه، سالی که گذشت، از اول سخت بود.
* ۹۴ رو هم به رسم ۶ سال قبلش، خودم رو در معرض نگاههای متفاوت و اندیشههای بعضا متعارض قرار دادم. تنها فایدهی این کار اینه که میبینی هیچکدوم از این نگاهها، قرار نیست راه به جایی ببرن. امسال نوع نگام به دنیا با سال قبلش کاملا متفاوت بود و چه در صورت و چه در ماهیت، شکل دیگهای به خودش گرفت. امسال کامل خودم رو کوبیدم و سعی کردم کمکم شروع کنم به ساختن چیزی که اون رو اعتقاد میگن. عموما این کار از نظر خیلیها بیفایدهست و حداقل اطرافیان من و من سعی کردیم در این مورد با هم کاری نداشته باشیم.
* از نظر شغلی و تحصیلی، ۹۴ پر بود از تجربههای شیرین و تلخ متفاوت. قدیمترها که دبیرستان بودم، پای صحبت پیرمردها زیاد مینشستم و از بین اونا، کسایی که گذشتهی بزنبهادرتری رو داشتن، جذابتر بودن. امسال از این نظر جذاب بود. شوپنهاور در مقدمهی در باب حکمت زندگی، انسان رو موجودی میبینه که در زمان سختی و چالش، تمام تلاشش رو میکنه که به رفاه برسه و بعد از رسیدن به رفاه، دچار بیحوصلهگی میشه و کلی هزینه میکنه تا از اون شرایط خارج شه. برای من هم وضع به همین منوال بود. شاید چالشهای موفق و شکستهای بزرگی داشتم، ولی تلاش اصلی در راستای رفاه بود و تا حدود زیادی در این راه موفق بودم.
* برآیند کلی سالی که گذشت رو مثبت میبینم. فارغ از همه خواستنهای نرسیده و رسیدنهای بیخواسته. هر چند دوست داشتم بیشتر وبلاگ مینوشتم و روزهام رو برای آیندهی خودم ثبت میکردم. تصمیم دارم در سال آینده، نگاه روزهام رو برای خودم بیشتر ثبت کنم. شاید اینطور برای پرکردن کولهپشتی سال بعدم، نکتههایی که یاد گرفتم، راحتتر جلوی چشمم باشن.