۴ مطلب با موضوع «۳۰ نما» ثبت شده است
پنجشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۳۹ ب.ظ
میثم پورگنجی
این پست نگاه من است به فیلم «بادیگارد». فارغ از اینکه درست باشد یا غلط. اساسا فیلم بهانهای است برای این پست، این پست بهانهای است برای نوشتن.
امروز عصر، به همراه پیام، بادیگارد را در پردیس سینمایی آزادی دیدم، سالن شهر قصه، ردیف ۸، صندلی ۳ و ۴. هنوز همان نکات در مورد عادات سینما رفتن وجود دارد: فیلم شروع شده است و هنوز تعدادی در حال یافتن صندلیها هستند، بین فیلم از گوشه و کنار صدای متلک انداختنها به گوش میرسد، هنوز تیتراژ پایانی فیلم کامل تمام نشده است و ملت در حال خروج از سینما هستند. انگار اینها هم جزئی از دیدن فیلم در سینما شدهاند.
خطر لو رفتن ماجرای فیلم، از اینجا به بعد این پست وجود دارد.
۱۲ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۳۹
۰
۰
میثم پورگنجی
پنجشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۵ ب.ظ
میثم پورگنجی
امشب فیلم محمد رسول الله را در سینما مرکزی انقلاب دیدم. فیلم طولانی بود و احتمالا اگر پفیلا و آب معدنیای که مهدی گرفته بود نبود، من همان نیم ساعت اول فیلم، خوابم برده بود.
موسیقی متن و جلوههای ویژه
یکی از ویژگیهای خیلی خوب این فیلم، موسیقی متن و تیتراژ پایانی فیلم بود. آهنگها و نواها به گونهای انتخاب شده بودند که با موضوع صحنه به خوبی تطابق داشتند. خوشساخت بودن آهنگها و موسیقی تیتراژ پایانی، از نظر من قابل تحسین و دوستداشتنی بود. فیلم صحنههایی را داشت که در آنها نیاز به جلوههای ویژه بود. برای این منظور، به نظر من فیلم توانسته بود با پرهیز از اغراق بیمورد و یا تکنولوژیزدگی، به خوبی بار مورد انتظار از جلوههای ویژه را منتقل کند. در کل از این دو نظر، به نظر من میتوان نمرهی قابل قبولی به فیلم داد.
سیر داستانی و فضای فیلم
از نظر من، این فیلم پاسخ مجیدی است به دو مقوله: ۱. بیاثر کردن اسلام ستیزی و ارائهی یک نمای جدید از اسلام و پیامبر، ۲. مسائل حقوق زن در اسلام.
در این فیلم، خبری از مقدسسازی و یا ارائهی یک قهرمان و ستاره از شخصیت محمد نیست. فیلم تماما در راستای این مسئله پیش میرود که پیامبر شخصی است با احساسات و عواطف بشری و تلاش او نیز در راستای تحقق انسانیت آدم و ارائهی یک جامعهی آرمانی از این منظر است. هر چند به طور طبیعی فیلمی با مضمون حکایت از یک پیامبر از معجزهها روایت میکند اما کارگردان با به تصویر کشیدن فضای منحط جامعهی آن روزگار و تلاش پیامبر به اصلاح آن، درصدد است تا پیامبر را شخصی در راستای اعتلای انسان نشان دهد.
اما نکتهی پررنگ دیگر در این فیلم، توجه به مسائل مربوط به زنان است. در چند نقطه از فیلم به توجه پیامبر به حق زایلشدهی زنان جامعهی آن روزگار اشاره شده است و پیامبر در این فیلم شخصی است که گویی یکی از هدفهایش، برپا کردن و اقامهی این حقوق است. سکانس آخر فیلم نیز به عنوان نقطهی اوج تلاش وی در این راستا است. به نظر مجیدی تلاش کرده است تا توان خودش را برای مقابله با اسلامستیزی رایج با خشننشان دادن چهرهی اسلام و اسلام بیتوجه به حقوق زن به کار ببندد. به نظر تا حدودی نیز در این راستا موفق بوده است.
در کل در این فیلم نشانی از یک روایت تاریخی نیست. هدف چیز دیگری است و فضای فیلم به جای سیر در راستای تاریخ رشد اسلام، با محوریت محمد شکل میگیرد و به جلو میرود. این فیلم را نمیتوان با مختارنامه یا آن فیلم محمد دیگر مقایسه کرد.
نکتهی دیگر مشهود در این فیلم، ارائهی چهرهی از اسلام است که میتواند با ادیان دیگر به صورت مسالمتآمیز زندگی کند. هم ادیان دیگر بشارت آمدن پیامبر اسلام را میدهند و هم پیامبر آنان را دعوت به زندگی در کنار هم و با توجه به مشترکات میکند. در مجموع دو ویژگی اول فیلم در راستای حفظ اعتقادات داخلی در گزند مکاتب مختلف است و در مجموع برای نشان دادن چهرهای رحمانی از اسلام به جهانیان است.
تتمه
فیلم ارزش یکبار دیدن را دارد. اگر سریعا بعد از تمام شدن فیلم، هموطنان عزیز به ترک سالن همت نمیگماشتند، همان تیتراژ پایانی خودش به تنهایی آنقدر زیبا هست که بتوان سه ساعت را برای رسیدنش انتظار کشید. همچنین شاید نگاه مجیدی اعتراض بخشی از مومنین را به سبب ارائهی یک چهرهی مسیحوار از محمد برانگیزد، اما در نهایت تمام تلاش مجیدی، ارائهی چهرهای رحمانی از پیامبر و مسلک او است و به نظر من در این زمینه تا حدود زیادی موفق بوده است.
۲۶ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۵۵
۱
۰
میثم پورگنجی
جمعه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۴۲ ب.ظ
میثم پورگنجی
این پست نگاه من است به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است». فارغ از اینکه درست باشد یا غلط. اساسا فیلم بهانهای برای این پست است، این پست بهانهای است برای نوشتن.
خطر لو رفتن ماجرای فیلم، در سرتاسر این پست وجود دارد.
در دنیای تو ساعت چند است را دوبار دیدم، به فاصلهی یک هفته. فیلم خوشساختی است. رشت را جوری به نمایش میکشد که احساس میکنی پاریسِ فیلمهای سینمایی است. نه اینکه رشت اینطور خوب نباشد، فیلم خوشساخت است و از کلیشههای
باران سیلآسا در رشت و
شهری با یک بازار شلوغ و مردمی همواره در حال جنب و جوش به دور.
۱۵ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۴۲
۳
۰
میثم پورگنجی
جمعه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۵۸ ق.ظ
میثم پورگنجی
این پست حاصل ساعتی زندگی، در عالم فیلم Predestination است. جزئیات این فیلم را میتوان از این مدخل ویکیپدیا دید و نقد آنرا اینجا خواند، هدف از این پست، نه تشریح فیلم است و نه نقد آن.
متن این پست، حاصل سوالاتی است که در حین تماشای فیلم به ذهن من خطور کرده است. سوالات خاماند، همانطور که بر کاغذ، در هنگام تماشای فیلم نوشتهام، به اینجا انتقال داده شدهاند. این سوالات ممکن است از ریشه غلط باشند و شاید احمقانه، اما هر کدام ممکن است بتوانند برای چند دقیقه، خوراکی باشند برای فکر و یا خیال.
۲۴ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۵۸
۰
۰
میثم پورگنجی