۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷: این پست برای اولین بار در ویرگول و به این آدرس منتشر شده است.

حسام‌الدین مطلبی نوشته است در مورد پسران سالخورده. عنوان گویاست، روایتی از نسل ما؛ که به پوچی عمر باختن، جنسیت نمی‌شناسد.

نسلِ ما، نسلِ غریبی نیست؛ آنچه حسام‌الدین گفته است بر هر آنکس که با ما زیسته باشد، چیز عجیبی نیست. مائیم که نه خود پیِ آرمانی ریخته‌ایم و نه خود برج آرزویی را خراب کرده‌ایم. نسلِ ما، نسلِ غم‌سازانِ مست‌گونه‌ی دل‌ازدست‌داده است. نسلِ مانده در آرزوی آرمان‌هایی که می‌رفت مدینه‌ای بسازد، فاضله، نه برای ما که برای تمام آنچه از نمودها در گیتی دیده‌ایم. نسل آرزوی آرمان‌های بر بادرفته‌ای که جوانی به پای آن هزینه کرده‌ایم.

نسلِ ما، نسل غریبی است؛ نسلی که صدایش را در همهمه‌ای از پوچ‌نماییِ یک طیف گسترده، از فلسفه تا شوآف ناشنیدنی کرد. نسلی که هم خود خود را سانسور کرد و هم دیگران برایش سانسورِ خود را تعریف و تبیین کردند. نسلی که از جان هزینه می‌کند برای آنچه که می‌خواهد، نسلی که دیگر جانی برای خواستن ندارد.

ما نسلِ بی‌وطن‌های پوچ‌انگارِ سرگردان؛
ما نسلِ بوسه‌های ترس،
نسلِ حسرتِ نعره‌های سرمستان…
ما وارثانِ غم،
ما هیچ‌پوشانِ غریبِ ساکنِ برهان.
صحبت ز ماست، به هر جا که فسانه است…
ما عاشقانِ بی‌گفتگویِ شعرِ اولِ سلمان:
عمری سپرده‌ایم به بختِ یک کودکِ یتیم،
.چون مادری که مرده در کنار گهواره‌ی خُردْطفلان.